-
تا اربعین 5
جمعه 30 آبانماه سال 1393 00:30
متنی زیبا : بگذارید حرف آخر را همین اول بگویم: کسی که زیارت اربعین را درک نکرده باشد، بخشی از معارف ناب حسینی را هیچگاه درک نمیکند. اصلا اگر بخواهی بدانی حسین(ع) چه کاره هستی است، باید کولهبارت را ببندی و سه روز مسیر نجف تا کربلا را پیاده طی کنی... ایمان، یعنی التماسهای همراه با بغض آن مرد عربی که از اهالی العماره...
-
تا اربعین 4
سهشنبه 27 آبانماه سال 1393 19:25
یعنی میرسیم ؟!....تا اربعین چیزی نمانده ... عاشق این نوحه باسم کربلایی هستم یسجلنی أخـــد روحــــی ونظــر عینــــی لبو السجـــــاد ودینـــی یسجلنــــی عبیـــر ترابــــه أشتمــــه وأریـــــد بــــدفتـر الخدمـــــه یسجلنـــــی أجیت وقلبی وملهووف.. أرید العالم یشووف .. یسجلنی یسجلنی روایـات المشـی کثـره المشـى خطـوه أخد...
-
تا اربعین 3
یکشنبه 25 آبانماه سال 1393 09:25
تا اربعین چیزی نمانده ، دلم برای اربعین لحظه شماری می کند... روحی مشتاقه الیک و بعید الدرب ... صلی الله علیک یا مولای یا ابا عبدالله
-
تا اربعین 2
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 22:41
امسال از اول محرم دلم شور می زنه ! همش نگران اربعینم ... دایم با خودم میگم آقا یعنی میشه برسم ...روم نمیشه جلو دوستام بگم دارم میرم کربلا ، میترسم جا بمونم ، پیش همشون بی آبرو بشم، بگن دیدی آقا راهش نداد ... آقا جان همه امیدم به اربعین است، به پیاده روی از نجف تا کربلا وقتی به مادرم گفتم میخوام برم پیاده روی اربعین...
-
تا اریعین 1
یکشنبه 18 آبانماه سال 1393 21:28
بسم رب الحسین علیه السلام گفتم: ما بی طرفیم، کار به کسی نداریم... گفت: زیارت عاشورا خوانده ای که! گفتم: چه ربطی داره؟! گفت: زیارت عاشورا دو دسته جمله داره، یا سلام است یا لعن،؛ جامعه هم دو دسته داره، مورد سلام اهل بیت و مورد لعنشان، عاقبت هم دو دسته میشه بهشت و جهنم، وسط هم نداره... گفتم: پس بی طرفها !؟ گفت: در زیارت...
-
باران
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1393 17:24
گیــرم که باران هم آمــد، همه چیــز را هم شست ! هـــوا هم عالـی شد . . فایـده اش بــرای من چیـست ؟! هــوای دل، گرفتــه کربــــلاست آن را چه کنــــم ؟! کاش حال و هوام شبیه این شعر بشه یادم آمد شب بی چتر و کلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم آهسته و گفتم: چه هوایی ست خدایی! من و آغوش رهایی... سپس آنقدر دویدم طرف فاصله...
-
نامیرا
دوشنبه 5 آبانماه سال 1393 07:45
عبدالله گفت: «میتوانست به یمن برود یا مصر یا به شام برود و با یزید گفتگو کند.» مرد گفت: «اگر معاویه با گفتگو هدایت شد، فرزندش هم هدایت میشود؛ و اما اگر به یمن یا به مصر میرفت، سرنوشتی جز آنچه در مکه برایش رقم زده بودند، نداشت. اما حرکت او به کوفه، آن هم با اهلبیت، بیش از هر چیز یزید را از خلافتش به هراس خواهد...
-
نظر یک دانشجو
جمعه 2 آبانماه سال 1393 22:47
-
اتاق جدید
سهشنبه 29 مهرماه سال 1393 17:15
-
و امان از دست این آذر ماهی ها
جمعه 25 مهرماه سال 1393 15:02
-
charm coin
دوشنبه 21 مهرماه سال 1393 23:20
-
و اما باران
دوشنبه 21 مهرماه سال 1393 20:16
هوا که ابری می شود، ناخودآگاه دلم میگیرد، بیشتر از همیشه ، انگار که آسمان بغض کرده باشده، باران که می بارد خلاص می شوم ، انگار که غصه های آسمان تمام شده است..
-
ما رو می رسونی؟
پنجشنبه 17 مهرماه سال 1393 12:30
سوار تاکسی بین شهری شدم ، مسیرم تهران و. . . .بود ●اصلأ با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم ،از بابت پول هم نگران نبودم ●اما وسط های راه که بیابان بود ، دست کردم تو جیب راست مانتو ام که کرایه راننده رو بدم ولی نبود. . . ●جیب چپ نبود. . . .جیب شلوارم. . . .!! ●نبود که نبود. . .گفتم حتمأ تو کیفمه ! ●اما خبری از پول...
-
و اما پاییز
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1393 18:30
امروز برای اولین روز در ماه مهر ، ورود فصل پاییز رو حس کردم ، عجب فصل عجیبیه پاییز... تا وقتی تابستون بود و هوا گرم کلی نق میزدم خدا کنه گرما زودتر تموم شه ، اما امروز از ته دل آرزو کردم کاش تابستون بر میگشت پاییز انگار دل آدم رو هم مثل آسمون ابری میکنه ، امروز بدون این که اتفاق خاصی بیفته ، از صبح دمق و گرفته ام ،...
-
عرفه
یکشنبه 13 مهرماه سال 1393 01:06
وقتی این ها را از زبان مولایم حسین می شنوم از خودم خجالت می کشم. فقط همین ... اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطـایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا مـعـبـود مـن کـدامـیـک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ...
-
به یاد قدیم
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1393 20:48
امروز بعد از مدت ها رفتم آزمایشگاه قبلیم ، و تداعی شدن همه اون خاطرات قدیمی! حتی نگاه کردن از پشت پنجره اون جا به بیرون و ... جلسه هایی که دایم باید می رفتیم ، غم های ترم اولم ، تنهایی ، خسته شدن از رفقای قدیمی، غم دوری دوستام که توی دوره ارشد از من جدا شده بودند، و پیدا نکردن دوستای جدید! الحمدالله الان اوضاع خیلی...
-
فعلا کار تعطیل !
شنبه 29 شهریورماه سال 1393 18:34
چند روز است از خواب که بیدار می شوم و یاد کار کردن می افتم انگار که دنیا رو روی سرم خراب کردن؛ با این که حدودا یک ماه بیشتر نیست که از کارم گذشته ، و در این مدت کلی چیز یاد گرفتم ولی حس میکنم کارم به جایی رسیده که دیگه خیلی به یه مهندس الکترونیک ربطی نداره و یه برنامه نویس لازم داره ، هفته پیش گفته بودم که من فقط دو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 02:47
دو سال پیش بود همین موقع ها که با خودم کلنجار می رفتم که بروم یا بمانم ، ماندم نه به خاطر کسی به خاطر خودم ... الان دو سال از آن زمان میگذرد اکثر دوستانم از ایران رفته اند، آن هایی هم که مانده اند قصد دارند برای دکترا بروند و من باورم نمی شود کسانی که من آدم حسابشان نمی کردم الان یکی در میشیگان ، یکی دلف دیگری ... و...
-
غزاله
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1393 16:15
-
هر آنچه از من بر می آمد...
یکشنبه 16 شهریورماه سال 1393 11:55
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتشی نزدیک می شد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد ! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن...
-
یا امام رضا
جمعه 14 شهریورماه سال 1393 21:10
دل من گم شد , اگر پیدا شد... بسپارید به امانات رضا و اگر از تپش افتاد دلم , ببریدش به ملاقات رضا... از رضا خواسته بودم بگذارد که غلامش بشوم , همه گفتند محال است... دلخوشم من به محالات رضا ******************************************* حرم لبریز زائرها مسافرها مجاورها گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها یکی از پای قالی و...
-
جمعه
جمعه 14 شهریورماه سال 1393 19:40
-
نامه ای از یک پدر
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 01:30
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز میکنددست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو زیباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن... .شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش...
-
دوباره تابستان
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 01:25
-
جمعه
جمعه 31 مردادماه سال 1393 14:46
-
کار
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 22:30
این روزها میرم سرکار اما از همیشه اوضاع عجیب تره ! به قول سعدی دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست تا ندانند رقیبان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
-
پایان تعطیلات
شنبه 11 مردادماه سال 1393 00:24
-
واکسن مهربانی
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 02:23
امشب استادمون توصیه کردن مجهز بشیم به واکسن مهربانی ، شاید یه پاکت آرزو دردی از جامعه دوا نکنه اما همین یاد آوری به من و و تویه ، واکسن روحت ، برای این که دایم یادت بیفته باید مهربون باشی ، قساوت قلبت رو نگیره و واقعا هم راست میگن ... من قبل از این ماه خیلی ناشکر شده بودم ، یادم رفته بود ، دایم از کارهای زیادم آه و...
-
ماه خوبان
دوشنبه 6 مردادماه سال 1393 01:36
ماه رمضانم داره تموم میشه ... یه چیزی که تو این ماه فهمیدنش خیلی سخت بود این بود که فهمیدم عجب نفسی دارم من... ! خیلی سخته که بهت بگن عزیزم تو این ماه شیطان در بنده ! هر گناهی هست، هر وسوسه ای هست همه از نفس خودته عزیز جان... ! عجب سحرهایی سپری شد در این ماه ، اهلی من العسل ... کی میشه که ما دوباره چشممون به این ماه...
-
یا علی
یکشنبه 29 تیرماه سال 1393 18:15
من منتظر نشسته ام اما نیامدی تنهاترین مسافر دنیا! نیامدی انبان به دوش هر شبهی کوچههای شهر دیگر چرا به دیدن ماها نیامدی اصلا قرار بود که بابای من شوی این چندمین شب است که بابا نیامدی من روی دوش تو چقدر تاب خورده ام رفتم زشانههای تو بالا... نیامدی بی دستهای گرم تو بدخواب میشوم کابوس دیده ام همه شبها نیامدی دیدم...