گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

یا امام رضا

دل من گم شد , اگر پیدا شد...

بسپارید به امانات رضا

و اگر از تپش افتاد دلم , ببریدش به ملاقات رضا...

از رضا خواسته بودم بگذارد که غلامش بشوم , همه گفتند محال است...

دلخوشم من به محالات رضا

*******************************************

حرم لبریز زائرها

مسافرها

مجاورها

گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها

یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها

وحالا هرکدام آرام

زبان واکرده در این ازدحام، آرام:

"ببین این دست پینه بسته را آقا

ببین این شانه های خسته را آقا

به بیخوابی دوچشم خویش رامجبووور کردم من

به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من

نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را

به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را"


یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت

یکی بالای گلدسته اذان میگفت

صدا پیچید در صحن و حرم، گویا درو دیوار با انصاریان میگفت:

"اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..."


یکی بغض میان آه را میگفت

یکی هم خستگی راه را میگفت

جوان زایری در گریه هایش"آمدم ای شاااه" را میگفت.


خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، 

دلگیر حرم هستند

همانهایی که جاماندند و حالا پای تصویر حرم هستن


اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی

پ.ن (عید نوشت ) : آقا جان تو را به جان مادرت امسال ، اربعین ما را از قلم نیندازی! اسم ما را هم در لیست پیاده ها بنویس ...یعنی می شود کربلا با پای پیاده عیدی بدهی ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد