گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

یک روز فوق العاده

امروز یه روز عالی بود، فوق العاده با سه اتفاق دوست داشتنی !

اول دیدن فیلم چ در دانشگاه تهران با حضور ابراهیم حاتمی کیا و مریلا زارعی ! و البته چهار زانو نشستن جلوی ردیف اول که از همه جالب تر بود!

دوم کنسرت محشر سالار عقیلی تو تالار وحدت ( جامون توی تالار هم خیلی خوب بود) 

و اما ما هم چنان ساعت 8 شب از رو نرفتیم و رفتیم جشن کانون فارغ التحصیلان دانشگاه تهران به خاطر اجرای علی قمصری و گروه هم نوازان حصار!(البته خوش موقع رسیدیم و قبل از اجرا زمان پذیرایی بود! )


خدایا بابت امروز بی نهایت ممنون ! همه چی عالی بود ! فکرشم نمی کردم این همه اتفاق جذاب و دوست داشتنی توی یه روز! و البته بیشتر از همه این ها به خاطر داشتن یه دوست صمیمی قدیمی که همه جوره پایه هست شکرت :)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من یک متحجرم

فیلم برف روی کاج ها رو امشب دیدم ! به نظرم تقریبا مزخرف بود! ما ایرانیا از ساختن فیلم معناگرا فقط همین خیانت و این جور چیزا رو یاد گرفتیم ، یاد نگرفتیم که توی فیلم میشه چیزای خوب هم نشون داد. 

من نمیدونم نشون دادن خونه ی که هیچ حریمی نداره چه معنی میده ! من نمیدونم نشون دادن خونه ای که هر لجظه هر کس خواست میتونه سرشو بندازه زیر و بیاد تو چه معنی میده ! من نمی فهمم که یه پسر چرا باید با زنی که شوهر داره لاو بترکونه و زنه هم تا تهش بهش چراغ سبز نشون بده و آخرش برگرده به شوهره( که البته دیگه شوهرش نبود)  بگه من یه حس دیگه داشتم که فکر کنم باید بهت می گفتم ! البته  اصلا منکر خیانت مرده نمی شم! ولی چرا همه آدمای تو ی فیلم  باید بد باشند ، من نمی فهمم چرا باید نشون داد که طرف اصلا خانواده براش اهمیتی نداره و آدمای نزدیکش دو تا دوستشن که یکیشونم همکار شوهرشه ، این وسط مامانه کلا گلابی و سر خر ، اصلا حاضر نیست طرف با مامانش حرف بزنه ! 

نشون دادن کلی گره مبهم، مثلا این که اصلا دختر با این اختلاف سن چرا با این مرتیکه ازدواج کرده ! یا  کسی که خونش تو همیچین منطقه ایه چرا چنین ماشینی داره ! یا اصلا اون زنه که با بچش تنهاس و مامانش دو تا کوچه اون ور تر ، چرا وقتایی که تنهاس خونه مامانش نمی ره !

نشون دادن یه پسره که نهایت غیرتش اینه که میخواد مثلا به مرده زنگ بزنه و بگه دختری که دوستش داشتم کجاس ، حالا مهم نیست که چند وقت با تو بوده و چه غلطی کرده ،یا این که میگه  فقط برگرده ، من می بخشمش ! ( چه روشنفکر!) 

مسخره کردن دعا کردن مردم که آره حاجی نگهبان خونش آیت الکرسیه! حاجی از آهنگ بدش میاد !

نمی دونم کلا زیر سوال بردن زندگی که توش خانواده بوده، دین بوده ، مرد غیرت داشته ! و نشون دادن یه زندگی مدرن و با کلاس  پوچ و تو خالی و  پر از رفتارهای مصنوعی 

من هیچ کدوم از این ها رو نمی فهمم ، اصلا تو بگو متحجر ! تو بگو ... ، نمی دونم تو هر چیزی که دوست داری بگو اما من نمی فهمم!

یک روز برفی

امروز رو با یکی از بهترین دوست های  قدیمیم گذروندم ! چقدر قدم زدن توی برف ها خوب بود، وقتی آدم یکی کنارشه که می فهمتش از راه رفتن خسته نمی شه ، سرما آزارش نمیده ، اون هم دلی و محبت همه وجودت رو گرم میکنه، اون کافه بهت می چسبه، حتی اگه حرف خیلی خاصی هم با هم نزنید و از روزمرگی های عادیت براش تعریف کنی و روز مرگی های اون رو بشنوی ، با این که خیلی هاش شاید تکراری باشه اما خستت نمی کنه . 

ممنونم رفیق قدیمی 

ممنونم خداجون به خاطر چنین دوستای خوبی ، دوست خوب یکی از بهترین نعمت هاییه که نصیبم کردی

به تلخی یک قهوه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.