انگار در گذشته مانده ام ! نه این که من مانده باشم ، دوستی هایم در گذشته مانده اند، هر چند تلاش می کنم دیگر دوستانی مثل دوستای قدیمیم رو پیدا نمی کنم ، آن دوستی های بی شیله و پیله ، آن دوستی ناب ...
دل تنگ زهرا هستم و امیدوارم هر جای این دنیا که هست شاد و خوشبخت باشه
گیرم که دلم با دیدنت یکی دوباری هم بالا و پایین شد ،که چه! مگر بالا و پایین شدن دل هم سند و مدرک میشود!این روزها همه سند و مدرک معتبر میخواهند، دل از نظر آدم ها از اعتبار افتاده است، به حرف دل این روزها هیچ استنادی نیست...
فال میگیرم و می آید یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور... از دروغگویی حافظ میترسم ! از این که صرفا بخواهد دل آشفته مرا تسکین بدهد میترسم! از این که چون خوب آمده میخواهم به فال حافظ معتقد شوم میترسم! از همه اینها میترسم...