گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

گذشته-کودکی

این چند روز بین ترم فرصت خوبی بود برای تجدید خاطرات و دیدن دوستای قدیمی، دوستایی که توی گذشته تو بودند، الان هم هستند اما نه اون جوری که قبلا بودند ، یادت میاد کی بودی و کی شدی!!! 

امروز با رفتن به مهد کودکی که خواهرم اون جا درس میده حتی خاطرات دوران پیش دبستانیم هم جلو چشمم اومد و فهمیدم 17 سال پیش چقدر منو لوس کردند! یاد امکاناتی که 17 سال پیش آمادگیم داشت برام خنده آوره! موندم با اون مهدکودکی که من میرفتم اکه روزی بچم به دنیا اومد اون رو کجا بفرستم ؟!  احتمالا باید بذارمش مهدکودک نابغه ها!( احساس خود تحویل گیری شدید) به من چه آمادگی که من  اون زمان رفتم خیلی خفن بوده!!!


جدا امروز نگران بچه آیندم شدم! فهمیدم که چقدر از دنیای بچه ها فاصله گرفتم ! انگار یک دیواره بین من و کودکیم! اصلا نمیتونم با بچه ها خوب ارتباط برقرار کنم! هر چند بچه های این روزا هم کلی عوض شدند، اون قدر تغییر کردند که من نمیشناسمشون!

کلا گیج شدم امروز...