گنج نامه مقصود
گنج نامه مقصود

گنج نامه مقصود

کافه/زندگی ؟!!

میروم کافه با این که میدانم این کافه اندازه جیب من نیست ! اما با خود میگویم یک بار است دیگر آدم باید تجربه کند که اگر کسی تعریف کرد یا جایی دید حسرت بی خود نخورد و دوباره مثل همیشه پشیمان میشوم ، کافه اندازه همان نسکافه 2 تومنی دانشگاه می ارزد و موس کیک شکلاتی اش را هم به زور تمام می کنم ،50 تومن می دهم و  بعد پشیمان میشوم چرا همان کافه ارزان و قدیمی خودمان را نرفتم ! آن جا که هم طعم هایش بهتر بود ، هم فضایش هم قیمت هایش ، فقط پولم رو دادم که بعدا حسرت نخورم !
خارج رفتن هم شاید همین باشد ، هر دفعه که یکی از دوستانم میخواهد خارج برود این فکر به سرم میزند که شاید من هم باید بروم ، اما این یکی دیگر مثل کافه رفتن نیست که فقط ضرر مالی کمی داشته باشد ، اگر این تصمیم را بگیرم باید تا آخر پای  تصمیمم بایستم ، تازه کلی هم هزینه مادی و معنوی دارد و بعد امان از این که آن جا بروم  اما غبطه بخورم که همه چیز که بهترش در مملکت خودم پیدا می شده ، مثل همان کافه ارزان و دم دست که در چشم من کلاسش از همه کافه های خفن و گران  بیشتر است؛ 

نمی دانم، شاید هم این اتفاق نیفتد ... احتمال است دیگر ... و چقدر زندگی با قوانین احتمالات سخت است...

نظرات 1 + ارسال نظر
قیچی شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:48 ب.ظ http://gheychee.blogsky.com

خارج رفتن و مهاجرت زمانی اتفاق میافته که آدم توو مملکت خودش به بن بست بخوره. حالا بن بست میتونه مالی باشه، تحصیلی باشه، فکری باشه، ایدئولوژیک باشه یا هرچیز دیگه.
اگه آدم به بن بست خورد باس بار سفر رو ببنده و بره. در غیر اینصورت رفتنش مثه همین اشتباه محاسباتی و احتمالاتی میشه که تو ازش حرف زدی

متاسفانه تو دانشگاه که واقعا به بن بست تحصیلی رسدم ، از بس که تو ارشد، این جا با این که شاید بهترین دانشگاه ایرانه ، به نظرم فقط عمرم رو دارم تلف میکنم ، از نظر مالی هم که میدونم وضعم اون جا خیلی بهتر از الان خواهد بود چون این جا مجبورم هم کار کنم هم درس بخونم ! اما از کجا معلوم اون روی سکه ای که ندیدم بهتر از همین رویی باشه که میشناسمش! شاید اون جا هم به بن بست های دیگه ای برسم ، همینه که خودم هم نمیتونم تصمیم بگیرم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد