دلم عجیب گرفته است...
در این شهر پرهیاهو خسته می شوی ، گاهی حق و باطل چنان به هم می آمیزد که دیگر نمی توانی تشخیص بدهی ، نمی دانی چه کسی حقیقت را گفت ، چه کسی به تو فکر می کند نه به پیروزی خودش، خسته ام ، از همه آدم های زمین ...
و شعری از سهراب که نمی دونم به بالا ربط داره یا نه :
من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟
بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ، چه کسی تنها نیست ؟
همه از هم دورند ...
همه در جمع ولی تنهایند ...
من که در تردیدم ، تو چطور ؟
پی نوشت : آدم شب آخرین امتحان دوره کارشناسیش هنگ می کنه دیگه ! از متن بالا هم معلومه ! جمله ها هیچ ربطی به هم ندارند :دی