-
بوی بهار
جمعه 2 اسفندماه سال 1392 20:27
بهار داره کم کم سلام می کنه و دلا رو بهاری ، داره بوی عید می یاد ، بوی خوب مهربونی ، عید دیدنی ، صفا ، صمیمیت کاش با اومدن سال جدید دل هامون هم بهاری شه و همون دعای معروف سال نو که یا مقلب القلوب و الابصار ... ، جالبه توی این دعا تحول قلب در کنار تحول چشم اومده و واقعا که چشم دروازه دله و خدا نکنه که این چشم به روی...
-
یک روز فوق العاده
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 23:18
امروز یه روز عالی بود، فوق العاده با سه اتفاق دوست داشتنی ! اول دیدن فیلم چ در دانشگاه تهران با حضور ابراهیم حاتمی کیا و مریلا زارعی ! و البته چهار زانو نشستن جلوی ردیف اول که از همه جالب تر بود! دوم کنسرت محشر سالار عقیلی تو تالار وحدت ( جامون توی تالار هم خیلی خوب بود) و اما ما هم چنان ساعت 8 شب از رو نرفتیم و رفتیم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 23:31
-
من یک متحجرم
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 23:04
فیلم برف روی کاج ها رو امشب دیدم ! به نظرم تقریبا مزخرف بود! ما ایرانیا از ساختن فیلم معناگرا فقط همین خیانت و این جور چیزا رو یاد گرفتیم ، یاد نگرفتیم که توی فیلم میشه چیزای خوب هم نشون داد. من نمیدونم نشون دادن خونه ی که هیچ حریمی نداره چه معنی میده ! من نمیدونم نشون دادن خونه ای که هر لجظه هر کس خواست میتونه سرشو...
-
یک روز برفی
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 22:42
امروز رو با یکی از بهترین دوست های قدیمیم گذروندم ! چقدر قدم زدن توی برف ها خوب بود، وقتی آدم یکی کنارشه که می فهمتش از راه رفتن خسته نمی شه ، سرما آزارش نمیده ، اون هم دلی و محبت همه وجودت رو گرم میکنه، اون کافه بهت می چسبه، حتی اگه حرف خیلی خاصی هم با هم نزنید و از روزمرگی های عادیت براش تعریف کنی و روز مرگی های اون...
-
به تلخی یک قهوه
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 22:35
-
درد دل با خودم
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 00:27
-
دوستی
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 01:58
انگار در گذشته مانده ام ! نه این که من مانده باشم ، دوستی هایم در گذشته مانده اند، هر چند تلاش می کنم دیگر دوستانی مثل دوستای قدیمیم رو پیدا نمی کنم ، آن دوستی های بی شیله و پیله ، آن دوستی ناب ... دل تنگ زهرا هستم و امیدوارم هر جای این دنیا که هست شاد و خوشبخت باشه
-
سند معتبر
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1392 01:02
گیرم که دلم با دیدنت یکی دوباری هم بالا و پایین شد ،که چه! مگر بالا و پایین شدن دل هم سند و مدرک میشود!این روزها همه سند و مدرک معتبر میخواهند، دل از نظر آدم ها از اعتبار افتاده است، به حرف دل این روزها هیچ استنادی نیست...
-
فال حافظ
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1392 00:22
فال میگیرم و می آید یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور... از دروغگویی حافظ میترسم ! از این که صرفا بخواهد دل آشفته مرا تسکین بدهد میترسم! از این که چون خوب آمده میخواهم به فال حافظ معتقد شوم میترسم! از همه اینها میترسم...
-
دوباره - دلتنگی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 01:15
-
گذشته-کودکی
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 00:52
این چند روز بین ترم فرصت خوبی بود برای تجدید خاطرات و دیدن دوستای قدیمی، دوستایی که توی گذشته تو بودند، الان هم هستند اما نه اون جوری که قبلا بودند ، یادت میاد کی بودی و کی شدی!!! امروز با رفتن به مهد کودکی که خواهرم اون جا درس میده حتی خاطرات دوران پیش دبستانیم هم جلو چشمم اومد و فهمیدم 17 سال پیش چقدر منو لوس کردند!...
-
آشفتگی
جمعه 27 دیماه سال 1392 20:37
-
تا تو نگاه می کنی
یکشنبه 22 دیماه سال 1392 13:32
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست نو گل نازنین من تا تو...
-
جمعه- تنهایی
جمعه 20 دیماه سال 1392 14:33
وقتی یه روز جمعه مجبوری تو خوابگاه بمونی و پروژت رو انجام بدی، وقتی میخوای تنهایی ناهار بخوری ، یاد خونه می افتی و مهربونی های مامانت که با چه عشقی برات غذا درست میکرد و اگر کمتر از دو بشقاب میخوردی ، ناراحت میشد و میگفت یعنی غذام بد شده بود؟!دلت حسابی میگیره و دوست داری همون جا سر سفره بزنی زیر گریه ، دنیا و هر چی که...
-
شیراز
سهشنبه 17 دیماه سال 1392 10:11
از بهترین نوشته هایی که در مورد شیراز دیدم که آقای مهدی محمدی نوشتند. هر چند متن ادبی به نظر می رسد اما عین حقیقته ! چقدر دلم برای شیراز نازنینم تنگ شده... آنجا که سفر اولت باشد و بخواهی شیراز را بگردی؛ نه... اشتباهت همین جاست. این شیراز است که در تو می گردد و در تمام وجودت جاری می شود... شیراز تحول می آفریند. در...
-
فردا
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 23:37
نگران فردایت نباش ، خدای امروز و دیروز خدای فردا هم هست!!!
-
بازگشت
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 09:46
-
تزورونی...
دوشنبه 2 دیماه سال 1392 21:15
از بهترین مداحی هایی که امروز شنیدم ، نمیدونم اصلا میشه کسی این نوجه رو بشنوه و دلش بارونی نشه ... تزورونی اَعاهِـدکُم . تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم. أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم . هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم . زیارتم می کنید به شما قول می دهم . شما مرا می شناسید شفیع برایتان هستم . اسامیتان را ثبت می کنم...
-
اربعین
جمعه 29 آذرماه سال 1392 14:07
هیچ سالی اربعین این حال و روز رو نداشتم ، از دیروز تا حالا مثل دیوونه ها شدم ، دلم بیقرار کربلاست ، تا حالا عظمت پیاده روی اربعین رو ندیده بودم اما امسال که مستند " شما چه کسی هستید " از آقای چاووش و کلیپ های سایت http://arbaeen.ir/ رو دیدم دارم دیوونه میشم ، اصلا نمیدونم چه طور طاقت آوردم نرم کربلا، امسال...
-
کربلا
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 20:37
باز هم جا موندیم ، خیلی ها که رسیدند به من این روزا گفتند داریم میریم کربلا، اون وقت بود که سهم من فقط آه کشیدن از ته دل بود... اون قدر بد بودیم که بازم آقا نطلبید آقا ما که جز شما کسی رو نداریم ، اگر شما هم ما رو رها کنید که چیزی برامون نمیمونه... امیری حسین و نعم الامیر
-
شکرگزاری
دوشنبه 25 آذرماه سال 1392 23:24
خداجونم امشب که با هم اتاقیم حرف میزدم فهمیدم که چقدر خانواده مهربون و ارزنده ای دارم که نمونش کمتر جایی پیدا میشه، خانواده ای مهربون که همه پشت هم هستند و هوای هم رو دارند . و البته این وسط نقش بزرگتر خانواده یعنی داییم رو از همه مهم تر میدونم که همیشه همه رو دور هم جمع می کنه ، همیشه از جیبش میذاره تا با جمع کردن...
-
اتفاق پیچیده ای که به سادگی هر چه تمام تر و البته تلخی سپری شد
جمعه 22 آذرماه سال 1392 14:27
امروزم که این همه منتظر اومدنش بودم سپری شد و هیچ اتفاق خاصی نیفتاد . فقط انگار قسمت نیست ، همین... تنها راهش اینه که فکر کنم اصلا از روز اول نه خانی اومده نه خانی رفته ...
-
یه اتفاق پیچیده !
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1392 20:50
-
دوری
سهشنبه 19 آذرماه سال 1392 21:08
این روزا تحمل دوری از خانواده برام غیر ممکن شده ،نمی دونم چرا، خدایا خودت دلم رو آروم کن...
-
این روزا
سهشنبه 19 آذرماه سال 1392 00:03
این روزا به طرز عجیبی با خودم درگیرم ! خیلی جالبه من با دو تا از دوستام داشتم راه میرفتم، یکیشون گفت فلانی استتوس گذاشته که چقدر خوبه یک دوست داشته باشی که هر وقت خواستی بری پیشش و بدون مقدمه بتونی باهش درد دل کنی ، اون یکی گفت آره واقعا خوبه ، فلانی برای من این جوریه و من سکوت کردم ! تو ذهنم با خودم مرور کردم که هیچ...
-
گمشده من
جمعه 15 آذرماه سال 1392 22:28
-
تنها آرزو
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 17:58
اگر به من بگن چه آرزویی داری که بیشتر از همه میخوای بهش برسی تنها چیزی که میتونم بگم دیدن ضریح آقاست ، قدم زدن تو بین الحرمین ... آقاجون ما رو سیاها رو هم بطلب، تو که تنها امید دلمی ، تو که تنها مایه آرامش قلبمی ، آقاجون خودت از اول بر ما منت گذاشتی و ما رو عاشق خودت کردی ، حالا میخوای رهام کنی! به حق دختر سه سالت و...
-
تو نسبت به گلت مسئولی
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1392 20:56
شازده کوچولو گفت: اهلی کردن یعنی چی؟ روباه گفت: معلومه. تو الان واسه من یه پسر بچه ای مثل صد هزار پسر بچه دیگه. نه من به تو احتیاج دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. اما اگه منو اهلی کنی هر دو تامون به هم احتیاج پیدا می کنیم. تو واسه من میون همه عالم موجود یگانه ای میشی من واسه تو. شازده کوچولو گفت: کم کم داره دستگیرم...
-
یادداشت یک فرزند مادر !
شنبه 9 آذرماه سال 1392 23:19
تو خوابگاه آدم دچار کمبود محبت میشه به خصوص شبای امتحان که دوست داری مامانت پیشت باشه و بهت دلداری بده ، دائم برات میوه پوست بکنه و صبحم از خواب به زور بیدارت کنه و با کلی امید راهی امتحانت کنه ... الان به قول آقای پناهیان احساس فرزند مادر بودن دارم !